هوش

آقایی به نام رابرت رازنتال با همکاران خودشان یک آزمایشی انجام دادند. از گروهی مخاطبین(دانش آموزان) تست هوش گرفتند و و نتایج را به صورت کامل  یادداشت کردند. زمانی که باید نتیجه ها را به معلمین انتقال می‌دادند، به صورت کاملاً تصادفی چند نفر را انتخاب کردند.

که اصلاً بر مبنای نتایج به دست آمده نبود و به صورت رندم ۴ نفر را انتخاب و پیش معلمین به عنوان افرادی معرفی شدند که از هوش و آی کیوی  بالایی برخوردار هستند این انتخاب به صورت کاملاً تصادفی بود.

نتایج گفته شده به معلمان کاملاً دروغ بود. زمانی که دانش آموزها سر کلاس رفتند معلم به یک چشم دیگری به آنها نگاه می کردند رفتار معلم با بقیه دانش آموز ها عادی ولی با این چهار نفر خیلی خوب بود و دائماً پیش خود از هوش سرشار آنها صحبت می کردند و خیلی خوشحال بودند که همچین افرادی در کلاس درس خود دارند.

 پاسخ به سوالات این افراد به صورت کامل و با خوشحالی معلم همراه بود حتی اگر دانش آموز اشتباهی داشت معلم به نرمی آن را برای دانش آموز توضیح میداد و از این بابت افتخار می کردند.

 با احساس خوب و تلقین بسیار زیادی که از سمت معلم به آن چهار نفر می شد مثلاً تو خیلی خاص هستی یا با احترام با آن شخص برخورد می‌کردند، دائما تحت تلقین خاص بودن آن شخص توسط معلم بودند. پایان دوره آموزشی دوباره یک تست هوش از دانش‌آموزان گرفته شد.

فکر می کنید که چه اتفاقی افتاده بود؟

.

.

.

همان چهار نفر انتخاب شده که شاید هوش معمولی و یا رو به پایین داشتند، نتایج آن آموزش و  تست حیرت انگیز بود و به شدت افزایش پیدا کرده بود فقط به خاطر اینکه تلقین مثبت و انگیزشی بسیار زیادی به آن اشخاص وارد شده بود.

تاثیر تلقین بر کسی پوشیده نیست. غیر از استفاده هایی که در زندگی شخصی می توان از تلقین داشت، در تدریس هم می‌توان از این تکنیک برای تشویق و پیشرفت دانش آموزان استفاده کرد.

 حال اگر ما بتوانیم این تکنیک  را برای همه دانش آموزان با توجه به شرایط تک تک آنها به کار ببندیم می‌توانیم تاثیر به شدت زیادی در رشد و تحصیل و حتی شرایط اجتماعی فرهنگی آموزشی و  خانوادگی نیز داشت.

منتظر نظرات  آموزنده شما هستم...