کوه

هرازچند گاهی مسیری را به سمت کوه پیدا میکنم نه برای ورزش حرفه ای، بلکه برای آرامش خودم. ساعاتی را در بلندای کوه مینشینم و برفراز قله نگاهی به انسان (اشرف مخلوقات) می اندازم. گاهی قیاسی می کنم و از وقار کوه چیزهایی را یاد می گیرم. 

عظمت کوه در مقابل ادعای انسان زیباترین وصف حال و قیاس بین آن دوست؛ کوه با آن بزرگی که دارد به من می گوید که پرمدعا بودن، فخر فروشی و هر چیزی که تو را نسبت به هم نوعت بالاتر نشان دهد جلوه ی زیبایی ندارد.

ای کاش من انسان این زیبایی ها را به چشم دل می دیدم، آنگاه دیگر هیچ ادعای بی حد و مرزی نداشتم  و خودم را بزرگتر از دیگران نمی دیدم.

همیشه در پی آن بودم که توانایی تاثیر گذاری بر انسان ها را داشته باشم نه اینکه خودم را سرتر از آنها بدانم، دوست دارم عظمت خدا را به رخ بکشم با مخلوقاتی که خیلی از من بزرگتر هستند. به قول دوستی خواستار این هستم که بیشتر از یک نفر باشم یعنی تاثیرم از هشتاد میلیارد نفری که تاکنون چشم به این جهان گشودند و چشم فرو بستن بیشتر باشد.

پیدا کردن این ماموریت که کجای زندگی هستیم، رسالت وجودی ما در این جهان چیست! بسی سخت و دشوار است اما پیدا کردن این مسیر همانا و شیرینی پیدا کردن این مسیر نیز همانا.

زمانی که از رسالت تاثیر گاری در زندگی صحبت میشود همه فکر میکنند که حتماً باید جهان را دگرگون کنند، در صورتی که بنظر من اصلاً همچین چیزی نیست. همین که فردی در حد توان خود کاری را که از دستش بر بیاد را به بهترین شکل برای کمک به دیگران انجام دهد به واقع رسالت خود را به پایان رسانیده و چه خوش تر از این...

معلمی که در روستایی با 3 دانش آموز در یکی از دورافتاده ترین روستاهای ایران؛ که مسیر رفت آمد آن بیش از 3 ساعت طول می کشد به نوعی رساندن این رسالت را به رخ می کشد. بزرگی عظمت خلیفة الله را می رساند که حتی در سخت ترین شرایط هم یکدیگر را از یاد نمی برند.

امیدوارم که هر یک از ما در به انجام رساندن این رسالت وجودی موفق عمل کنیم.

لطفاً نظر خودتان را در این باب بنویسید...